کلبه عشق
دوستت دارم هایت را باور می کنم اما طعم آب انار می دهد! یــــاد بِگیــر! اگـــه کســـی بِهـــت گفـــت دوسِـتـــــــ دارَم لـُــزومـــا بـه ایــن مَعنــی نیستـــ کــه کَــس دیگـــه ای را دوسـتـــ نـَــدارد … از “تو “ آن را هم جیره بندی کرده ام تا مبادا توقعش زیاد شود!! دل است دیگر . . . ممکن است فردا خودت را از من بخواهد!!! حـالا کـه میـخـواهـی بـروی …. لطفــا قـدمـهـایـتـــ را تنـدتـر بـردار …. دلـم را فـرستــاده امـ دنبـالـِـ نخــود سیـــاه . . . ! دلم سفر می خواهد… نه برای رسیدن به جایی.. فقط بخاطر ِ رفتن …! مــــــــــــــــــن… نقاش نیستم ولــــــــی لحظه های بی تو بودن را درد می کشـــــــــم…! می مانم … دلم می خواست زمان را به عقب باز می گرداندم …. مَـــن لُقمــه ی بــُـزرگتـــر از دهـــانَـتـــ بـــودَمــ خوشــبختی هایم را دیر که به بستر میآیم بیا حواس خدا را پرت کنیم ؛ ببخش که برگ هایت را لگد کردم . و اما پاییز به من می گوید: آخرین بار را که دویدم... مرا که به زمین فرستادی گفتی نترس زندگی یک بازیست... من بی جهت به آن تکیه داده بودم رفتنتـــــ مردانهــ نبـــود
درست مثل
امضای آخر نامه هایت
که می گویی خون است..
دیدن عکست تمام سهم من است
می روی …
لعنت به این افعال !
که ماندن را برای من صرف کرد و رفتن را برای تو !!!
نه برای اینکه آنهایی که رفتند را باز گردانم ؛
برای اینکه نگذارم بیایند .!!!
بـَــرای همیـــن
مـــَـــرا خُـــــرد مــی کـــردیــــ !
با عجله در ســرنوشــتم نوشته بودند
بد خط بود ،
روزگــار آنها را نتوانست بخواند … !
پاهایت را از گوشهی خودم کنار میزنم
آن دروازهی گرم را…شبهایی که اینجا نیستی
محتاط به میانهی بستر میآیم
سعی میکنم تعادلم را حفظ کنموقتی غلت میخورم در خواب،
تو میغلتی،من میغلتم،
میغلتی،
میغلتم
و تو…شبهایی هست که گوشهی بالشم را زیر گونهام فشار میدهم
و به رویاهایم خیره میشوم…
تو صداش کن ،
من دزدکی فاصله ها رو بر می دارم …
ببخش که مرگت را می بینم اما کاری از عهده ام بر نمی آید .
ببخش که چوب های خشکت را در آتش ;سوزاندم تا گرم شوم.
خاطرات زیادی با هم داشتیم ببخش ببخش که تو را رها می کنم
و به سراغ زمستان می روم … من رفیق نیمه راه نیستم این تقدیر تو است که، می میری!
خداحافظ انسان، من نمی میرم در این دنیا من همیشه بوده ام و خواهم بود.
تو مرا ببخش که; یک بار دیگر رفتم و با رفتنم; یک پاییز دیگر از عمرت را با خود بردم.
من رفیق بدی نیستم این تقدیر تو است.!!!
گفتن " دوستت دارم " هایت فقط تنهاترم میکند!!
قبول!
زمستان و پاییز تمام شدند.
ولی باور کن نمیشود هوای نبودنت را بهار نامید!
یادآوری کن که تو خدا هستی نه آنها !!
آخرین بار را که از ته ِدل خندیدم...
آخرین بار که تورا بوسیدم...
آخرین بار را که از دل برایت خواندم...
آخرین بار که از شادی ِبودن تو فریاد برآوردم و در آغوشت آرام گرفتم...
آخرین بار کِی بود..؟!
حافظه ام زنده نیست، یا خودم؟
اما نگفتی بودی که تو و همه عالم
در یک طرف این بازی هستید
و من تنها در طرف دیگر...
حــال مـــــــن
چگونهــ برای کودکــــــــ دل
توضیـــح دهمــــ
این همهــ نـامــــــردی را .....!!
Design By: KHanOomi |